جو احساسی شکست در جنگ 33 روزه که تمام شد، کمیتههای فراوانی در میان سازمانهای اطلاعاتی و سیاسی اسرائیل برای روشن شدن آنچه بر سر اسرائیل در این جنگ آمده بود تشکیل شد. از درگیریهای داخلی صهیونیستها برای برکناری اولمرت و اذعان به ناتوانیهای سیاسی که بگذریم، شکست در جنگ اطلاعاتی با حزبالله مهمترین اشتراک همه این گزارشها بود.
حزبالله در جریان جنگ 33روزه با نفوذ به سیستمهای اطلاعاتی و جاسوسی اسرائیل ضمن دستیابی به اطلاعات جنگی این رژیم با دادن اطلاعات نادرست زمینه شکست بسیاری از حملات صهیونیستها را رقم زد. شبکه مخابراتی خاص حزبالله هم که برای ارتباط رهبران این گروه به کار رفت بهعنوان شاهکار اطلاعاتی این جنگ شناخته شد.
2- با عیان شدن ناکامی راهبرد نظامی در برابر حزبالله، جنگ اطلاعاتی با حزبالله در دستور کار قرار گرفت. از سویی براساس راهبرد کمیته وینوگراد قرار شد شکست در جنگ 33روزه با پیروزی بزرگی جبران شود. ترور رهبران حزبالله در دستور کار اداره ویژه ترور موساد قرار گرفت.
هنوز بازار تحلیلهای جنگ 33روزه و رسوایی سیاسی، نظامی اسرائیل در این جنگ گرم بود که ناگهان در غروب 12 فوریه 2008 خبر آمد که عماد مغنیه، مغز متفکر عملیاتی حزبالله در منطقه فوق امنیتی کفرسوسه دمشق ترور شد. مغنیه، شکاری بزرگ برای موساد بود. سیدحسن نصرالله خیلی زود وعده داد انتقام وی را خواهد گرفت.
3- دو سالی طول کشید تا جناح حاکم لبنان توانست باردیگر قدعلم کند. پیروزیهای حزبالله در جنگ 33 روزه و شکست اسرائیل برای لبنانیها آنقدر مهم بود که جریانسازیهای 14مارسیها برای به چالش کشیدن خواستههای حزبالله و سایر طیفهای مخالف دولت(8مارس) به جایی نرسد.
4- پنجم ماه می2008 بود که دولت لبنان طی 2 مصوبه جنجالی، شبکه مخابراتی حزبالله را غیرقانونی و وفیق شقیر رئیس دستگاه امنیتی فرودگاه بیروت را از مقام خود برکنار کرد. دولت سینیوره عصر پنجم ماه میتا صبح در این باره جلسه داشت و بارها در طول این جلسه با ریاض هماهنگیهای گوناگونی انجام شد.
در پی این اقدام دولت لبنان، حزبالله این اقدام دولت سینیوره را اعلام جنگ علیه خود خواند و اعلام کرد که این شبکه در جنگ 33روزه با اسرائیل نقشی کلیدی و اساسی داشته است و از دولت فواد سینیوره خواست تا تصمیم خود را لغوکند. درگیریهایی هم بین حامیان 2 طیف درهفتم همین ماه درگرفت که حدود 80 کشته برجای گذاشت. درگیریهای ماه می سنگ محکی شد برای حزبالله برای تشخیص دوست و دشمن.
5- در آوریل و میسالجاری میلادی، در کمتر از 2 هفته بیش از 8 شبکه جاسوسی اسرائیل در لبنان شناسایی و متلاشی میشوند. اخبار و روایات رسانههای اسرائیل از چرایی و لزوم تشکیل این شبکهها نشان از نگرانی مفرط رهبران تل آویو از پیروزی احتمالی ائتلاف
8 مارس با محوریت حزبالله در انتخابات دارد. تحلیلگر هاآرتص در یادداشتی صراحتا به رهبران اسرائیل درباره پیروزی احتمالی حزبالله در انتخابات 17 خرداد لبنان هشدار داده و مینویسد: پیروزی حزبالله در انتخابات به این معنی است که اسرائیل در جنگ آتی نباید میان سینیوره و حزبالله تفاوتی قائل شود.
اسرائیلیها در دکترین خود لبنان را به دو بخش لبنان خوب و لبنان بد تقسیم میکنند. لبنان خوب از نگاه آنان طیف حاکم(14 مارسیها) و لبنان بد هم 8 مارسیها با محوریت حزبالله محسوب میشود.
6- در نوع نگاه رهبران عربستان، آمریکا و اسرائیل به انتخابات لبنان شاید نکات اختلاف زیاد باشد اما اشتراکات آنان نیز کم نیست که مهمترین این اشتراکات هم توافق بر سر پیروز نشدن حزبالله در انتخابات است.
یکی از مشاوران دولت عربستان اخیرا به روزنامه نیویورک تایمز گفته بود: ما در این رقابت سیاسی بهشدت سرمایهگذاری کردهایم؛ ما مجبوریم از کاندیداهای رقیب حزبالله حمایت کنیم تا ایران در صحنه داخلی لبنان احساس فشار کند. آمریکاییها هم پیروزی حزبالله در انتخابات لبنان را واگذاری لبنان به ایران میپندارند و از اینرو رفتوآمدهای دیپلماتیک رهبران سیاسی و نظامی این کشور به بیروت در هفتههای اخیر افزایشی قابل تامل داشته است.
7- هرروز که میگذرد ابعاد جدیدی از جاسوسی اسرائیل در لبنان فاش میشود. کشف این شبکهها به تیغ دو لبهای میماند که اگرچه خبر خوبی برای حزبالله و مقاومت لبنان محسوب میشود اما میتواند در عین حال تهدید بزرگتری نیز باشد. برخی تحلیلگران معتقدند سرویس امنیتی رژیم صهیونیستی به عمد سرویسهای کهنه خود را که ممکن است دارای اهمیت راهبردی هم برای این رژیم نباشند، سوخت میدهد تا در سایه سرگرم کردن حزبالله و نهادهای امنیتی لبنان به این شبکهها، شبکههای دیگر بتوانند فعالیت خود را گسترش دهند. این احتمال آن هنگام قوت میگیرد که بدانیم تقریبا همه شبکههایی که تاکنون شناسایی شدهاند سابقه جاسوسی 5 سال به بالا داشتهاند.
رژیم صهیونیستی این شبکهها را از 3 طریق هدایت میکرد که عبارت بودند از: نخست مرز با لبنان از طریق خطوط تلفن همراه، دوم پایتخت برخی کشورهای غربی با توجه به نوع جاسوس و هویت ملی و اجتماعی آن و سوم از داخل فلسطین بهگونهای که از راههای مختلف آنان را برای گذراندن دورههای آموزشی براساس مأموریتهای امنیتی خود، انتقال میدادند.
اسرائیلیها برای باندهای خود 3 وظیفه را تعریف کردهاند که عبارت بود از: دستیابی به اطلاعات (نقشه، عکس، تصویر و فیلم...) و انتقال آن، دوم جذب نیرو و سوم انجام وظایف لجستیکی و اجرایی. البته این وظایف ثابت نبودند بلکه برخی شبکهها بنا بر توان و استعداد خود 2 یا 3 مأموریت را انجام میدادند.
کشف شبکههای متعدد جاسوسی اسرائیل در لبنان علاوه بر نشان دادن میزان بالای اهمیت لبنان برای دستگاه امنیتی اسرائیل، نشان از میزان نفوذ این رژیم در بافت اجتماعی لبنان دارد؛ امری که در بلندمدت میتواند به بزرگترین تهدید امنیتی لبنان تبدیل شود.
نگرانی بزرگ آنجاست که گستردگی فعالیت شبکههای جاسوسی اسرائیل در لبنان کوچکترین تناسبی با جمعیت 4 میلیون نفری لبنان ندارد.
از سویی ضعف دستگاه قضایی لبنان در قبال فعالیتهای جاسوسی از مهمترین دلایل نگاه برخی طیفهای کمتر ملیگرای لبنانی به جاسوسی حتی بهعنوان یک شغل دارد.
جالب است که برخلاف رویه مرسوم در دنیا که جاسوس سرنوشتی جز مرگ ندارد، در لبنان یک یا در نهایت چند سال(کمتر از 10 سال) زندان در انتظار جاسوس است.